شهرهای بزرگ در طی صد سال گذشته شاهد اتفاقات عمرانی و توسعه کالبدی بسیاری بودند. با اینهمه برخی از مهمترین چالشهای شهری طی صد سال گذشته نه تنها مرتفع نشده بلکه هر روز خود را بیشتر نشان میدهد.
برای غلبه بر چنین چالشها و گسیختگیهای حاصل از تعدد وظایف مدیریت شهری و سازمانهای دیگر دخیل در شهرها دو موضوع به عنوان راه حل اساسی شناخته میشود. یکی برنامه ریزی راهبردی و دیگر نظام مدیریت یکپارچه شهری.
یکپارچگی مدیریت شهری یکی از اساسی ترین نیازهای امروز شهرها است. حیطه برنامهریزی هم باید یک پیوستگی کامل با مسئله مدیریت داشته باشد چرا که اگر برنامه های متعدد برای یک شهر وجود داشته باشد، موفق نخواهیم شد.
اگر بخواهیم مثالی بزنیم شاید مسئله بدن انسان یک مثال خوب محسوب شود چرا که آن هم مانند شهرها یک واحد ارگانیک است. همانطور که اگر در یک بدن دو قلب باشد فساد ایجاد میشود، در شهرها هم اگر چند مرکز مدیریت و برنامه ریزی داشته باشیم، در بهبود کیفیت زندگی شهری به جایی نخواهیم رسید.
واقعیت این است که امروز در شهرها ۲۵ ارگان فرمان میدهند. این یعنی آشفتگی، موازی کاری و هدر رفت سرمایه . مثالهای بسیاری هم وجود دارد. مانند موضوع ترافیک که ما طرح تهیه میکنیم اما جای دیگری تصویب شده و اعمال قانون را کس دیگری باید انجام دهد. در مسئله زمین هم یک گرفتاری مشابه این وجود دارد. چند کمیسیون در حال حاضر برای مسئله زمین در شهرها تصمیم میگیرند از جمله کمیسیون ماده ۵، ماده ۶۹ و … این چالشها اگر حل نشود هیچ گاه مدیریت بهینه در شهرها نخواهیم داشت.
ضرورت موضوع مدیریت یکپارچه شهری در بیانهای مختلف مطرح شده و به نوعی پذیرفته هم شده چرا که در برنامههای توسعه قوانینی مربوط به آن وجود دارد. در برنامه سوم توسعه ماده ۱۳۶ به این موضوع تاکید کرده است. طبق این برنامه قرار بود ۲۳ وظیفه به شهرداری ها واگذار شود تا وحدت مدیریتی در سطح شهر ایجاد شود اما در عمل این اتفاق نیفتاد.
در برنامه چهارم بند ب ماده ۱۳۷ به این موضوع تاکید کرد. در برنامه سوم مطرح شده بود که دولت میتواند این موضوع را واگذار کند اما در برنامه چهارم مطرح شد که دولت مکلف است این کار را انجام دهد اما باز هم اتفاقی نیفتاد. در برنامه پنجم هم ماده ۱۷۱ مطرح شد که باید اختیارات شهرها به خودشان واگذار شود.
به نظر میرسد انتظار برای تحقق این مسئله حیاتی در شهرها چشم انداز روشنی ندارد. اگر بخواهیم واقع بین باشیم باید بگوییم وقتی دولت رانتی و فربه است، قاعدتا اختیارات خود را واگذار نمیکند. شاید زمانی دولتها به این موضوع رضایت دهند که دچار مشکلات اساسی شده باشند که در آن صورت دیگر زمان از دست رفته است.
از طرفی اینکه احکام برنامههای توسعه آن هم در سه دوره متوالی اجرایی نمیشود، مسئلهای نگران کننده است. برنامه نویسی تنها شعار دادن و آوردن کلماتی روی کاغذ نیست بلکه اگر فکری پشت تدوین این برنامه ها وجود دارد، باید اجرایی شود. شهرها امروز به مدیریت واحد نیاز دارند و هر چه در این مسیر تعلل صورت بپذیرد، فرصتها را برای ایجاد یک زیست انسانی با کیفیت از دست خواهیم داد.