اردیبهشت ۱۵, ۱۴۰۳
سایت شخصی سید مرتضی سقائیان نژاد
Image default
خاطرات

خاطرات

پدرم ابتدا به کار کیش بافی یا پارچه بافی مشغول بود اما سال های بعد با ورود ماشین آلات نساجی و عدم توان رقابت با تکنولوژی جدید ورشکست شد و به دامپروری روی آورد. از همان دوران کودکی در کنار پدر مشغول به کار شد م و مشقت و سختی کار را تجربه کردم.در آن روزها بنده از ساعت ۵صبح بیدارمی شدم وتا ساعت ۸صبح به امور دامها رسیدگی می کردم و سپس به مدرسه می رفتم پس از بازگشت از مدرسه دوباره به امور دامها رسیدگی می کردم سپس بر سر درسم می رفتم، با وجود اینکه ده فرزند بودیم چون من بیشتر کارها را بلد بودم محوریت کارهای منزل برعهده ی بنده بود،در آن دوران زندگی بسیار سختی داشتم که همراه بود با کار در خانه و همچنین درس خواندن، حتی روزهای جمعه که هم کلاسی هایم به استراحت می پرداختند کار من در خانه چند برابر می شد. گرچه آن روزها بسیار سخت بود اما مرا در برابر سختیها آب دیده و محکم کرد و باعث شد که در تمام دوران زندگیم در مقابل مشکلات محکم باشم و اینها را مرهون دوران کار و درس نوجوانیم می دانم و افتخار می کنم که به سختی کار می کردم.

پدرم  فردی مذهبی و مورد اعتماد مردم محل بود و منزل ما محل رفت و آمد مردم بود و همواره زندگی ما  در رسیدگی به امور مردم می گذشت. دوشنبه ها جلسه هیئت داشتیم و هر هفته آیت الله ادیب به منزل ما می آمدند. در این جلسات همه موضوعی مطرح میشد و مورد بحث قرار میگرفت. اصلا سنت این بود که هر روحانی هر هفته به یک خانه میرفت و ساعتی را شب میکرد و روضه می خواند

در ایام جوانی به صورت مداوم به انجمن ایران و آمریکا که در محل خیابان عباس آباد کنونی واقع بود میرفتم و این مبنایی شد برای ادامه تحصیلات در خارج از کشور. به همین منظور در امتحانات اعزام دانشجو به خارج از کشور شرکت کردم و جزء پنج درصد قبولی ها از طریق وزارت علوم بودم . در ۱۹ سالگی راهی آمریکا شدم رفتم سر کار. اوایل تابستان بود. سه ماه تابستان را در آنجا کار کردم. نزدیک چهار هزار دلار درآمد پیدا کردم. امتحان تافل را هم دادم و وارد دانشگاه کلرادو شدم. در کنار تحصیل مجبور بودم به تنهایی هزینه شخصی خود را تامین کندم در سه ماه خرج یکسال دانشگاه را تامین کردم. در کلرادو از دو بامداد تا پنج صبح روزنامه توزیع می کردم. توزیع چند خیابان را به عهده گرفتم و شب ها با یک موتور ۶۰۰ دلاری,یک روزنامه محلی شهر را خانه به خانه توزیع می کردم.

در کنار تحصیل و کار از فعالیت های فرهنگی غافل نبودم و در همان ایام جزء فعالین انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا بودم.با ۱۰، ۱۳ نفر شب های جمعه دعای کمیل داشتیم و صبح های یکشنبه هم که تعطیل بود آموزش قرآن داشتیم در دو سالی که کلرادو بودم تفسیر سه جزء قرآن را تمام کردیم بعد از دو سال به منظور حضور در محیط علمی قوی تر و بهره بردن از اساتید متخصص وارد دانشگاه ایالتی کنتاکی شدم. بعد از اخذ مدرک لیسانس بلافاصله وارد مقطع فوق لیسانس میشود. همزمان با قبولی در مقطع فوق لیسانس دیگر مجبور به کار در محیط بیرون از دانشگاه نبودم و در همان دانشگاه برای امرار معاش به کارهای تخصصی در آزمایشگاه و یا به عنوان حل تمرین دروس مشغول شدم در راستای فعالیت های فرهنگی و سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا , هر هفته دو ساعت برنامه در کانال تلویزیونی محلی پخش می کردیم تمام این فعالیت ها در جهت حمایت از انقلاب و مقابله با رژیم شاه بود. مکتب ماتریالیست هم خیلی فعال بود. اقلیت ها، مثل چریک های فدایی خلق،فعال بودند. ما مرتباً درگیری های ایدئولوژیک داشتیم.

image_print

نوشته های مرتبط

.

فهیمه حمزه ای

۴۰ سال خدمت در دانشگاه / از شکوفایی دانشگاه تا خودکفایی صنعت برق

najafzadeh