اردیبهشت ۲۰, ۱۴۰۳
سایت شخصی سید مرتضی سقائیان نژاد
Image default
تدریس و دانشگاه خاطرات دانشگاه صنعتی اصفهان سوابق علمی گفتگوهای رسانه ای

۴۰ سال خدمت در دانشگاه / از شکوفایی دانشگاه تا خودکفایی صنعت برق

دکتر سید مرتضی سقاییان‌نژاد اصفهانی در بهمن ماه سال ۱۳۳۲ به دنیا آمد. در ۱۹ سالگی راهی آمریکا شد و وارد دانشگاه کلرادو شد. پس از اخذ مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته برق در سال ۱۳۵۶ به ایران بازگشت.

در سال ۱۳۵۸ و پس از تعطیلی دانشگاه به دلیل انقلاب فرهنگی در جهاد دانشگاهی به فعالیت مشغول شد و بعد از آن به سمت معاونت اداری و مالی دانشگاه صنعتی اصفهان منصوب شد. در سال ۱۳۶۱ با حکم وزیر فرهنگ و آموزش عالی، محمدعلی نجفی، رئیس دانشگاه اصفهان شد و به مدت ۳ سال در این سمت باقی ماند.

در سال ۱۳۶۴ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و دکتری خود را در رشته مهندسی برق از دانشگاه کنتاکی دریافت کرد و در سال ۱۳۶۸ به ایران بازگشت.سقاییان‌نژاد در مهرماه سال ۶۸ به ریاست دانشگاه صنعتی اصفهان منصوب شد و تا دی ماه سال ۱۳۷۶ در این سمت باقی ماند. وی پس از آن به مدت ۱۲ سال شهردار اصفهان و سپس شهردار قم شد.

دکتر سقائیان نژاد همچنان با وجود مشغله‌های بسیار در شهرداری قم، روزهایی در هفته را به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی اصفهان نقش ایفا می‌کند. وی در مصاحبه زیر که در سال ۹۶ صورت گرفته بخشی از خاطرات این دوران ۴۰ ساله حضور در دانشگاه را بازگو می‌کند.

 

**خیلی ممنون که با وجود مشغله ای که دارید، به ما وقت دادید و روز تعطیلتان را در اختیار ما گذاشتید تا خاطرات شما را در دانشگاه صنعتی اصفهان مرور کنیم. تا جایی که من به خاطر دارم، شما سال ۱۳۵۶ مدرک فوق لیسانس خود را از دانشگاه کنتاکی آمریکا دریافت کردید و از تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۵۷ در دانشگاه صنعتی اصفهان مشغول به کار شدید. گمان من این است که دوره دکتری را شروع کرده بودید که به خاطر جریانات انقلاب اسلامی به کشور مراجعت کردید. لطفا از سال ۱۳۵۷ که وارد دانشگاه صنعتی اصفهان شد یک تا دو سال بعد، یعنی زمان انقلاب فرهنگی، خاطراتتان را از دانشگاه صنعتی اصفهان و مسئولیت هایتان بفرمایید.

دکتر سقائیان نژاد: باعث افتخار من است که اگر چه سال ۱۳۸۲ به شهرداری رفتم؛ اما هیچ گاه از دانشگاه جدا نبودم و اکنون نیز که قم و در امور شهری مشغول هستم، همچنان شنبه ها بر خودم واجب می دانم که در دانشگاه صنعتی اصفهان حضور داشته باشم. ارتباط با دانشگاه و دانشجویان، همواره برای من باعث افتخار بوده است. به عنوان عضو هیئت امنا چه در دانشگاه اصفهان و چه در دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشگاه های آزاد منطقه اصفهان، کوشش کردم که ارتباط خودم را با جامعه دانشگاهی حفظ کنم. امروز هم با کمال میل و بدون هیچ گونه ناراحتی، افتخار می کنم که در خدمت شما هستم.

**جناب دکتر، موافقت شما برای انجام این مصاحبه در روز جمعه، گویای همین مدعاست. لطفا از ابتدای اشتغال به کار دانشگاهی برایمان بگویید.

دکتر سقائیان نژاد: من فوق لیسانس را تمام کردم و دکتری را شروع کردم. در این میان سفری به ایران داشتم و قصدم بازگشت دوباره به آمریکا بود. هر چند شرکت نفت با من صحبتی کرده بود و برای ادامه تحصیل مردد بودم. استادی که من با او کار می کردم، پروفسور ناصر بود. ایشان در مبحث میدان های الکترومغناطیسی، فرد صاحب نامی بود و فوق لیسانس را با ایشان طی کرده بودم و به راحتی تمهیدات کار فراهم شد تا با همین استاد، دوره دکتری خود را دنبال کنیم. اجازه گرفتم که به ایران بیایم و برگردم. با شرکت نفت صحبت هایی داشتم؛ ولی محیط را مناسب ندیدم. بعد با انرژی اتمی مذاکراتی داشتم و باز مناسب ندیدم. به ذوب آهن رفتم و نهایتا دو ماه در ذوب آهن کار کردم و بعد از دو ماه به دانشگاه صنعتی اصفهان آمدم. در آن زمان آقای دکتر جلالی کوشکی، مدیر گروه برق و انفورماتیک دانشکده بودند، با ایشان صحبت کردم و ایشان مرا به ماندن تشویق کردند و به عبارتی در این جا ماندگار شدم.

در آن زمان، آقای دکتر مهران مسئولیت این دانشگاه را عهده دار بودند و همزمان در دانشگاه صنعتی شریف هم به صورت نیابتی مقام تولیت عظمی را داشتند. – دقیقا من کار خود را از ۱۵ فروردین ۱۳۵۷ شروع کردم. البته تبعات حال و هوای کشور در دوره انقلاب، در دانشگاه هم مطرح بود. آن زمان همه ما با هم، در ساختمان ۶ بودیم و هر اتاق کار برای ۳ یا ۴ نفر بود. اصلا مطرح نبود که هر کس اتاق مجزا و جداگانه داشته باشد. صمیمیت بین افراد و گروه های مختلف و نیز فکر سازندگی و همدلی بین افراد، باعث شد این مسائل مطرح نباشد. ما روزانه از هرکجا که بودیم، به چهارراه وفایی می آمدیم سوار اتوبوس ها می شدیم. چون تعداد افراد در دانشگاه زیاد نبود، همیشه همه باهم بودیم و دور هم مشغول مباحث و فعالیت های علمی.

تا اینکه پای مسائل انقلاب به دانشگاه هم کشیده شد و بعد از آن هم انقلاب فرهنگی انجام شد. قاعدتا، بحثهایی در رابطه با خود دانشگاه مطرح بود. یادم هست که آقای دکتر سعیدی از دانشکده شیمی، مدت کوتاهی، حدود شش ماه، به عنوان اولین رئیس دانشگاه صنعتی اصفهان، بعد از انقلاب، مسئولیت دانشگاه را به عهده گرفتند. بعد هم مرحوم دکتر طاهری که البته ایشان هم مدت زیادی این جا نبودند و نهایتا دکتر نجفی به توصیه شهید دکتر چمران به ریاست دانشگاه منصوب شدند. دکتر نجفی و دکتر چمران در خارج از کشور همدیگر را می شناختند. دکتر سعادت پور و بعضی دوستان با ایشان کار می کردند. بازسازی دانشگاه از ابعاد مختلف فرهنگی آموزشی و پژوهشی شروع شد.

جلسات متعددی با گروه های مختلف داشتیم. در این جلسات دکتر مشایخی، دکتر سعیدی و عده زیاد دیگر بودند که در نتیجه این جلسات، دانشگاه ها به سوی تعطیلی برای انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹ هدایت شدند. ما به اتفاق آقای دکتر تبیانی و آقای دکتر مشایخی به سوی صنعت رفتیم، با این استدلال که اگر دانشگاه تعطیل شده؛ اما کلاس ما در کنار صنعت برقرار شود.

نمی خواهم که بحث را زیاد طولانی کنم؛ اما چیزی نگذشت که ستاد سازندگی آموزش در صنعت برق راه افتاد و تمام امورات وزارت نیرو به دست ما افتاد. یعنی با آقای دکتر معلم که در دانشگاه ما هستند، دکتر مرتجی که در دانشگاه صنعت آب و برق کار می کنند، دکتر قاضی زاده که در دانشگاه صنعتی شریف کار می کنند و دکتر بازاری که رشته مکانیک بودند و الان امریکا هستند، ستاد سازندگی آموزش در وزارت نیرو را ایجاد کردیم. هر استخدامی قرار بود در وزارت نیرو انجام شود، از طریق این کانال انجام می شد.

حالا شما این حالت را مقایسه کنید با زمانی که ما را در وزارت نیرو راه نمی دادند. من یادم هست آن زمان، ما پست ها را شروع کردیم. در آن زمان از ACEAN پست وارد می کردند که به پول آن زمان شش میلیون تومان می شد. شما باید این مبلغ را با دلار ۷تومان مقایسه کنید. ما آمدیم و از پست خمین و گلپایگان شروع کردیم. من مسئولیت گروه برق جهاد دانشگاهی را بر عهده داشتم و ما توانستیم با حدود ۹۵۰ هزار تومان، پست را از صفر تا صد، طراحی و ایجاد کنیم.

اگر می بینید که صنعت برق خودکفا است، به خاطر قدم هایی است که در آن زمان از اصفهان و دیگر نقاط کشور شروع شد. ما در گروه برق ۱۵۹ نفر در رشته های مختلف داشتیم. مثلا فیوزهای سوخته را چگونه احیا کنیم یا دستگاه هایی که از کار افتاده بود را دوباره داخل مدار بیاوریم؛ چراکه هم تحت تحریم بودیم و ارتباطات بیرون با ما قطع بود و هم کوشش می کردیم از امکانات داخلی خودمان استفاده کنیم. دستگاه ها از کار افتاده بود و کارشناسان آنها را رها کرده و رفته بودند. حدود ۱۴ یا ۱۵ گروه مختلف در رشته برق داشتیم. یکی از کارهای بارز در آن زمان، راه اندازی پست های ۶۳:۲۰بود که الان هم هست. آن موقع این پست ها، شش و نیم میلیون قیمت داشت. با همین قدم ها، ترسی که از صنعت وجود داشت، ریخته شد. دانشگاه بازگشایی شد و بعد از بازگشایی، آقای دکتر نجفی به عنوان وزیر علوم به وزارتخانه رفتند و آقای دکتر سعادت پور، به عنوان رئیس دانشگاه منصوب شدند و بنده هم معاون اداری و مالی دانشگاه شدم.

در آن زمان دانشگاه، تلی از خاک بود و ما چند تا ساختمان بیشتر نداشتیم. فقط ساختمان شماره ۶ که الان معاونت امور فرهنگی و بانک است، دانشکده مهندسی مکانیک و تالارها و خوابگاه های ۹ و ۱۰ موجود بود. این کل تسهیلاتی بود که در دانشگاه داشتیم. دو سال معاون اداری و مالی دانشگاه بودم و در سال ۱۳۶۱ قرعه به نام من در آمد که مسئولیت ریاست دانشگاه اصفهان را به عهده بگیرم. من به خاطر جلو گیری از طولانی شدن بحث از قسمت هایی از این ۱۰ سال عبور می کنم.

اگر می بینید که صنعت برق خودکفا است، به خاطر قدم هایی است که در آن زمان از اصفهان و دیگر نقاط کشور شروع شد. ما در گروه برق ۱۵۹ نفر در رشته های مختلف داشتیم. مثلا فیوزهای سوخته را چگونه احیا کنیم یا دستگاه هایی که از کار افتاده بود را دوباره داخل مدار بیاوریم؛ چراکه هم تحت تحریم بودیم و ارتباطات بیرون با ما قطع بود و هم کوشش می کردیم از امکانات داخلی خودمان استفاده کنیم.

**من سال ۱۳۶۱ را به یاد دارم. دانشگاه اصفهان نبودم؛ ولی یادم هست که دانشگاه اصفهان خیلی تلاش می کرد که رئیس خود خوانده داشته باشد. آقای دکتر نجفی شما را که در آن زمان مهندس برق بودید و فوق لیسانس برق داشتید، برای این مسئولیت انتخاب کردند. انتخاب آقای دکتر نجفی، کمی برای همه عجیب بود چراکه بافت دانشگاه اصفهان با دانشگاه صنعتی اصفهان خیلی متفاوت بود. چون دانشگاهی قدیمی و بزرگ بود که دانشکده علوم پزشکی هم بخش بسیار مهمی از آن بود و رشته های متفاوت تاریخ و ادبیات و علوم و علوم دیگر هم در آن وجود داشت و این تا حدودی عجیب بود که مهندس جوان و کم سن و سالی، حدود ۳۰ سال، مسئول آن دانشگاه شود. شما به مدت ۳ سال آنجا بردید و این مسئولیت را بر عهده گرفتید که خوب هم عمل کردید. من در سال های ۱۳۶۷ یا ۱۳۶۸ که می رفتم پیش آقایان پزشکان، وقتی می پرسیدند شما کجا هستید و می گفتم دانشگاه صنعتی اصفهان، از شما تعریف می کردند و سلام می رساندند. آقای دکتر نجفی با توجه به قابلیت هایی که از شما را در سمت معاون اداری و مالی دانشگاه و همچنین در جهاد دیده بودند، چنین تصمیمی گرفتند. خوشحال می شویم که از خاطرات آن زمان هم بفرمایید.

دکتر سقائیان نژاد: من نمی خواستم وارد این قسمت بشوم؛ اما چون شما می فرمایید چشم. برای خود من هم بسیار عجیب بود. در آن زمان وزارت فرهنگ و آموزش عالی و بهداشت و درمان، یک وزرات خانه بود و همان طور که اشاره کردید، دانشگاه اصفهان، دانشگاه جامع و کاملی بود، با قدمت و شهرت بسیار خوب که تمام رشته ها به علاوه رشته‌های پزشکی و هفت بیمارستان بزرگ را تحت سیطره داشت. تربیت آنترن‌ها و رزیدنت‌ها در اختیار دانشگاه اصفهان بود و افرادی مثل دکتر ابوتراب نفیسی، دکتر دانشگر، دکتر دبیری، دکتر سوزنگر، هر کدام در آن دانشگاه، اسطوره ای بودند و همه در سنین حدود ۶۰ یا ۷۰سال و من ۳۰ سال داشتم و از یک دانشگاه جوان مهندسی به آنجا رفته بودم. گذشته این دانشگاه تأمل برانگیز بود و رؤسای آنجا افرادی مثل دکتر معتمدی بودند که سالیان دراز مسئولیت آنجا را داشت.

سپس دکتر طوسی آمده بودند و پس از ایشان دکتر توسلی که هم رزم دکتر شریعتی در پاریس بودند، مسئولیت آنجا را داشتند. البته چون تمام مباحث سیاسی در دانشگاه اصفهان تبلور پیدا کرده بود و از بیرون دخالت‌هایی در بحث های سیاسی دانشگاه می شد، ایشان هشت ماه بیشتر دوام نیاوردند. بعد از ایشان دکتر شاه زمانی از دانشکده فیزیک بودند که مدیریت ایشان هم بیش از یک سال طول نکشید. بعد دکتر شاه محمدی آمدند و ایشان هم یک سال و یک ماه بیشتر مسئولیت نداشتند. اختلافات در دانشگاه اصفهان، به قدری بود که برای آموزش عالی کشور معضل ایجاد کرده بود و نقل آن به بحث های سیاسی داخل اصفهان و به مرکز تهران کشیده شده بود. اول که قرعه که به نام ما در آمد، به هیچ وجه خودم را در آن حدی نمی دیدم که بتوانم دانشگاهی به آن بزرگی را اداره کنم. خودمانی بگویم، رفتم پیش حاج آقا کمال فقیه ایمانی که برای من استخاره کند، به این نیت که بد بیاید. اما آیه ای که آمد خیلی عجیب بود: «وعد الله الذین آمنوا منگم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض …» آیه ای که در ارتباط با امام زمان بود آمد و من خیلی تعجب کردم و با خودم گفتم شاید با صداقت با این قضیه برخورد نکردم و با خلوص بیشتری نیت کردم؛ چراکه شرایط دانشگاه اصفهان را می دانستم. باز دوباره استخاره کردند و آیه سوره انفال آمد که «یا ایها النبی حسبک الله ومن اتبعک من المؤمنین»؛ خدا برای تو کافی است و مؤمنان که از تو پیروی می کنند. متوجه شدم که این کار یک وظیفه شده است و خدمت آقای دکتر نجفی رفتم و گفتم من اگر می خواستم این پست را قبول کنم، شرط و شروطی داشتم؛ ولی حالا هیچ شرطی برای این کار ندارم. شما به عنوان وزیر وظیفه خود را انجام دهید و من هم سعی می کنم وظیفه خودم را انجام دهم.

اولین مرحله ای که من می باید عمل می کردم، انتخاب معاونین بود. آقای دکتر پورمقدس را به عنوان معاون آموزشی و آقای دکتر پروازیان که از قبل می شناختم و از دوستان وفادار من بودند را معاون اداری و مالی قرار دادم. ایشان قبلا رئیس دانشگاه کار و پیشه بودند که با دانشگاه صنعتی اصفهان ادغام شده بود و شور و دغدغه لازم را برای اداره امور داشتند. آقای طبائیان هم که خودشان عضو آنجا بود و قبلا هم معاون دانشجویی بود، به همان صورت قرار دادم و این سه رأس را که مهم بود منصوب کردم. برای معاونت پژوهشی چون هنوز پژوهش

شکل نگرفته بود و معاونت برنامه ریزی، آقای دکتر ذکایی و آقای دکتر زینی، به دلیل برخی مباحث سیاسی دانشگاه در ترکیب معاونین آنجا حفظ شدند.

چیزی نگذشت که آقای دکتر نجفی بعد از یک سال، در مجلس استیضاح شدند و به جای ایشان دکتر فاضل که پزشک بودند، جایگزین شدند. همه می گفتند که آقای دکتر فاضل پزشک است و مطمئنا از بین ما رئیس دانشگاه را انتخاب می کند. من هم پیشاپیش استعفای خودم را به ایشان دادم. ایشان به اصفهان آمدند و به اتفاق خدمت امام جمعه اصفهان رفتیم. امام جمعه گفتند که حتما ایشان باید بماند و حمایت شود. خلاصه دکتر فاضل هم رفتند و باز دوباره استیضاح شدند و آقای دکتر فرهادی آمدند و چهار ماه دوره وزارت آقای دکتر فرهادی، من همچنان ریاست دانشگاه اصفهان را داشتم و بعد از سه سال و چهار ماه، یعنی سال ۱۳۶۴، من استعفا دادم که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم. آقای دکتر فرهادی موافقت نکردند و گفتند شما اگر ویزا گرفتی برو. آن سال اوضاع ویزا خوب نبود، سال قبل هم رفته بودم؛ ولی موفق نشدم ویزا بگیرم.

** من کاملا خاطرم هست که سال قبل از آن، تشریف برده بودید سفارت و از شما پرسیده بودند که حالا رئیس دانشگاه اصفهان چه کسی است و شما که از قبل سمت خود را نگفته بودید، به شما ویزا نداده بود.

 دکتر سقائیان‌نژاد: من برای اخذ ویزای آمریکا رفتم استانبول و آنجا همین را پرسیدند و مرا قبول نکردند. به رومانی رفتم و آنجا هم نشد ویزا بگیرم، به بلگراد رفتم که باز موفق به اخذ ویزا نشدم و به ایران بازگشتم. این جریان با وزارت آقای دکتر فاضل مقارن بود. وقتی به ایران بازگشتم، ایشان به من تلفن کردند و گفتند: چرا سر کار نرفتی من در … جواب گفتم که آقای دکتر، من که استعفای خود را تقدیم کردم  خلاصه ایشان اصرار کردند که در همان پست مشغول به انجام وظیفه باشم. من نیز به کار خود ادامه دادم. دیری نگذشت که آقای دکتر فرهادی وزیر شدند در زمان آقای دکتر فرهادی، من پیش بینی کرده بودم و از قبل از امپریال کالج لندن برای دوره دکتری پذیرش گرفته بودم. بعد از آن مجددا به سفارت امریکا رفتم. اینها وقتی دیدند که من ویزای انگلستان را دارم، به من ویزا دادند. این شد که پس از آن به همان دانشگاه کنتاکی رفتم و مجددا با پروفسور ناصر کار دکترای خود را آغاز کردم. پروفسورسید علی ناصر پاکستانی بود و صاحب ۲۵ جلد کتاب در زمینه الکترومغناطیس و ماشین های الکتریکی. یکی از افرادی بود که با دکتر چمران در برکلی باهم کار می کردند و بعد از اینکه دکتر چمران فارغ التحصیل شد و به لبنان رفت، ایشان ابتدا در دانشگاه اوهایو و بعد هم در دانشگاه کنتاکی مشغول شدند و صاحب کرسی بودند. به این ترتیب کار من آماده شد و من برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم. البته خاطرات من در دانشگاه اصفهان خیلی زیاد است.

منزل من در کوی استادان دانشگاه صنعتی اصفهان بود و شش صبح می رفتیم دانشگاه تا ۱۲ شب که برمی گشتم. من خودم رانندگی می کردم و در طول مسیر به مرور آنچه که در روز بر من گذشته بود می پرداختم و ذهنم را خالی می کردم. به این ترتیب، برای روز بعد آماده می شدم. یک چنین حالتی بود تا کارها خیلی خوب در دانشگاه قوام پیدا کرد. ما در همان دوره ۲۸ آیین نامه اجرایی تدوین کردیم. چون همه چیز بعد از بازگشایی دانشگاه ها تغییر کرده بود، دورانی بود که آقای مهندس موسوی نخست وزیر بودند و شورای انقلاب فرهنگی به نام ستاد انقلاب فرهنگی بود و معضلاتی آنجا پیدا کردیم که چند بار س تاد انقلاب فرهنگی به عنوان قاضی پادرمیانی کرد. آقای دکتر احمدی و آقای دکتر سروش در ستاد بودند و آنها به دفاع از ما به دانشگاه اصفهان آمدند و سخنرانی کردند. بالاخره توانستیم طی سه سال و چهار ماه، به آنجا قوام و نظمی بدهیم. آقای دکتر رزمجو معاون پزشکی من و همچنین رئیس دانشکده پزشکی بودند. من که به امریکا رفتم، ایشان را به مدت سه چهار ماه به عنوان سرپرست گذاشتند و بعد که کار من آنجا تثبیت شد، ایشان را به عنوان رئیس دانشگاه اصفهان منصوب کردند. من سال ۱۳۶۴ به آمریکا رفتم و خرداد ۱۳۶۸ بازگشتم. در آن زمان آقای دکتر معین وزیر وقت آموزش عالی بودند و شاید دو سه ماه نگذشته بود که در شهریور ماه ۱۳۶۸ به عنوان رئیس دانشگاه صنعتی اصفهان منصوب شدم.

منزل من در کوی استادان دانشگاه صنعتی اصفهان بود و شش صبح می رفتیم دانشگاه تا ۱۲ شب که برمی گشتم. من خودم رانندگی می کردم و در طول مسیر به مرور آنچه که در روز بر من گذشته بود می پرداختم و ذهنم را خالی می کردم. به این ترتیب، برای روز بعد آماده می شدم. یک چنین حالتی بود تا کارها خیلی خوب در دانشگاه قوام پیدا کرد. ما در همان دوره ۲۸ آیین نامه اجرایی تدوین کردیم

**لطفا بحث را همین جا متوقف کنیم، چون علت مزاحمت ما زحماتی بوده که شما در مدت ریاست دانشگاه صنعتی اصفهان کشیدید. در اشاره به مشکلات دانشگاه اصفهان،باید بگویم که جناح های سیاسی که در ایران بودند، بعضی اوقات تندروی داشتند واعتقاد داشتند که شما هم باید تندروی داشته باشید. من از جایی شنیدم که یک بار همین گروه به دفتر شما آمده بودند که شما را تهدید کنند؛ اما شما از پشت میزتان تکان نخورده بودید و شلوغ کرده بودند و دم از انقلاب زده بودند و شما گفته بودید من این جا نماینده جمهوری اسلامی هستم و شما اگر اعتراضی داشته باشید، یعنی دارید به نظام معترض می شوید و خلاصه شما آنها را متقاعد کرده بودید و آنها رفته بودند. جالب است اگر این خاطره را از زبان خودتان بشنویم.

دکتر سقائیان نژاد: آن زمان، دکتر توسلی، رئیس وقت دانشگاه را دانشجویان معترض اخراج کرده بودند. دکتر طوسی و دکتر شاه محمدی را هم به همین ترتیب مانع انجام وظیفه شان شده بودند و بدون رودربایستی استادان را می زدند و تهدید می کردند. فکر می کردند که همین کار را حالا باید با من هم بکنند. چون فکر می کردند که اگر هر نیرویی بخواهد منصوب شود، باید با صلاحدید آنها باشد.

از قرار، این گروه پیش دکتر پورمقدس رفته بودند و خواسته هایی داشتند. آقای دکتر پورمقدس با من تلفنی صحبت کردند و من به ایشان گفتم که شما آنچه که ضوابط هست را دنبال کنید. بعد آنها هم راه افتادند و به عنوان اینکه مرا از دفتر بیرون ببرند، به طرف دفتر من آمدند. آن زمان، رؤسای دانشگاه ها محافظ داشتند و محافظ من آقای عبدی بود که الان سرهنگ بازنشسته است. ایشان زنگ زده بود به کلانتری ۵ و دو دستگاه ریو درخواست کرده بود، به ایشان گفتم که به هیچ وجه نیرویی نباید وارد دانشگاه بشود. اجازه بدهید آنها (دانشجویان )داخل بیایند. دبیرخانه وحشت کرده بود، یک گروه چهل پنجاه نفری آمده بودند. من پشت میز دفتر که بسیار هم کوچک بود نشسته بودم، آنها هم گوش تا گوش روی زمین نشسته بودند. سردسته گروه، رئیس سازمانی بود که در میان کارمندان و دانشجویان و استادان تشکیلاتی داشتند. ایشان آمد و با خطاب لفظ “تو” شروع کرد که «تو بچه های حزب اللهی را راه نمی دهی، تو بچه های حزب اللهی را گمراه کرده ای و.. ، شروع کرد نیم ساعتی صحبت کرد و گفت، “صلوات”. من گفتم که اجازه بدهید، بعد صلوات بفرستید. شما نیم ساعت است داری صحبت می کنی و “وا اسلاما” می گویی. اجازه بده من از خودم دفاع کنم. اسم آن فرد را بردم و گفتم که شما دانشجوی این دانشگاه هستی و من رئیس دانشگاه هستم. با توجه به شعارهایی که مطرح کرده ای و کلام حضرت علی (ع) که می فرمایند «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبادا»، قاعدتا احترام من بر شما واجب است. بعد از آن، در زمان طاغوت اگر دانشجویان می رفتند سراغ رئیس دانشگاه، نه به خاطر سمتش، بلکه به خاطر وابستگی آنها به رژیم بود. حالا که ستاد انقلاب فرهنگی که منصوبین امام هستند، بنده را تأیید کرده است، معنای این رفتار از نظر دیگران چیست؟ ادامه دادم که اگر هم می رفتند سراغ رئیس دانشگاهی که طاغوتی بود، باز حرفی؛ اما شما که سابقه مرا می دانید. من بچه جواره هستم، منطقه ای محروم و مسلما طاغوتی نیستم. پس شما غیرمستقیم، آب در آسیاب چه کسی می ریزید؟ آرام آرام، تن صدایم را بالا می بردم و آنها آرام تر می شدند.

شما که سابقه مرا می دانید. من بچه جواره هستم، منطقه ای محروم و مسلما طاغوتی نیستم. پس شما غیرمستقیم، آب در آسیاب چه کسی می ریزید؟ آرام آرام، تن صدایم را بالا می بردم و آنها آرام تر می شدند

من عامدانه می خواستم افراد منصفی را که بین آنها هستند، تحت تأثیر قرار دهم. در آخر گفتم ببینید، من آمده ام قانون و مقررات را اجرا کنم. امروز می گویند که قانون جمهوری اسلامی عین شرع است و اگر کسی بر خلاف قانون و مقررات عمل کند من با او برخورد می کنم. حالا صلوات بفرستید. جو عوض شد و بعد گفتند با او مقابله نکنید و مبارزه منفی شروع شد و گفتند که مستقیما سراغ ایشان نروید. خاطره خیلی مهم دیگری هم دارم خیلی مهم است هنگام بازگشایی دانشگاه و من متوجه شدم که قبلا یک انجمن اسلامی داشتیم و یک سازمان دانشجویان مسلمان که اینک گروه خیلی قوی بودند و بیشتر در دانشکده علوم و دانشکده فنی و مهندسی و غیر پزشکی فعالیت داشتند. انجمن پزشکی هم برای خودشان پلی بودند و حال و هوای دیگری داشتند. آن زمان، قائم مقام رهبری، آقای منتظری بودند و نماینده ایشان در دانشگاه ها محسوب می شدند. ما با ایشان سر برخی مسائل، اختلاف نظر پیدا کردیم. من می گفتم که روابط عمومی دانشگاه باید مراسم بازگشایی را انجام دهد و اینها گفتند نه بچه های سازمان باید این کار را انجام دهند. من گفتم که یکی از دلایلی که انقلاب فرهنگی ش د همین بود که گروه ها باهم مقابله نداشته باشند. ساعت ۴ بعد از ظهر بود که ایشان گفتند من فردا مراسم نمی آیم. خب حالا زمان مراسم بازگشایی دانشگاه بود، دیدم مردم می آیند و می خواهند وحدت در دانشگاه را ببینند؛ اما بعد گفتم طوری نیست، نیایند. حضرت آیت الله طاهری هم ساعت ۷ شب با من تماس گرفتند و گفتند، من هم فردا در مراسم شرکت نمی کنم. دیدم، عجب!! امام جمعه اصفهان که نمی آید، نماینده قائم مقام امام هم که نمی آید. در را بستم و خلوت کردم، بعد بیرون آمدم. من هم جوان بودم، رفتم پیش مرحوم دکتر مکی زاده که اهل یزد و رئیس روابط عمومی دانشگاه اصفهان بودند، بعد هم آمدند این جا و رئیس روابط بین الملل دانشگاه صنعتی اصفهان شدند و آقای دکتر خالقی و مرحوم دکتر شهشهانی و تعدادی دیگر از پیشکسوتان دانشگاه را جمع کردیم و ساعت ده و نیم شب به منزل آیت الله طاهری رفتیم و استعفایی هم نوشتم. به ایشان گفتم چنین مسئله ای بوده و من هم از فردا نمی آیم و این هم استعفای بنده. من گفتم که من از دانشگاه صنعتی آمده ام اینجا کار بکنم و اگر نتوانم کار کنم، داعیه ای ندارم، به کار خودم می رسم.

ورق برگشت و فردا مراسمی باشکوه و وحدت گونه ای در دانشگاه برگزار شد. تندروی های دانشگاه اصفهان باعث نگرانی استادان باسابقه و خصوصا استادان علوم پزشکی شده بود. من خاطرم می آید که آنجا با این آیه شروع کردم که « قل کل یعمل على شاکلته…) که ما براساس شاکله خودمان عمل می کنیم… و بعد وارد بحث های رحمان و رحیمی خدا و بحث رحمه للعالمین نبی اکرم شدم که اینها اسطوره های ما هستند و همین باید در دانشگاه خط مشی ما باشند و آن مشی که ما باید طی کنیم، احترام و تکریم استادان و دانشجویان باشد. این صحبت ها چنان آرامشی را در آنان ایجاد کرد که باعث شد که همه دانشگاه به سوی آرامش پیش برود. چون انصافا اگر کادر هیئت علمی آرامش داشته باشد، در قبال آن، دانشجویان هم آرامش دارند و به تبع آن پیشرفت علمی حاصل می شود.

** در بخش دوم می خواهیم در خصوص ریاست شما در دانشگاه صنعتی اصفهان از مهر ماه ۱۳۶۸ صحبت کنیم. ویژگی اصلی مدیریت شما، ثبات و پایداری در آن دوره بود. تا قبل از دوره ریاست شما، دانشگاه، طی زمانی کمتر از ۱۱ سال، تجربه ۸ رئیس را پشت سر گذاشته بود. یعنی هریک از رؤسا به طور متوسط کمتر از یک سال و نیم مسئولیت دانشگاه را بر عهده داشتند، ولی جنابعالی ۸ سال و اندی ریاست دانشگاه را عهده دار بودید. شاید آنچه در حال حاضر دانشگاه دارد و از آن بهره مند می شود، در آن زمان شکل گرفته باشد. علاوه بر ثبات، از دیگر ویژگی های زمان مدیریت شما در بحث آموزش، شکل گیری تحصیلات تکمیلی بود. من خاطرم هست شما شخصا در جلسات و شوراهای تحصیلات تکمیلی شرکت می کردید و دوره های دکتری در دانشگاه، در زمان شما با جدیت، شروع شد و تقریبا تمام دانشکده ها یک دوره تحصیلات تکمیلی را داشتند. این موضوع مبنایی شد که تحقیقات در دانشگاه رشد کند و شکل بگیرد. در همین راستا چاپ مقالات در مجلات بین المللی افزایش یافت و ثمره آن را دانشگاه طی این چندین سال شاهد است. آنچه اشاره شد، در بخش آموزش بود. بازخورد و نتیجه تحصیلات تکمیلی بود که در پژوهش نمود پیدا می کرد. تأسیس شهرک علمی تحقیقاتی، با تلاش معاونت پژوهشی وقت، آقای دکتر ابریشم چی در ابتدا و سپس دکتر پارسافر، در زمان شما شکل گرفت. ذکری از معاونین شما شد بهتر است که اشاره کنیم که آقای دکتر پروازیان، معاون آموزشی شما که تا آخر دوره ریاست شما در کنارتان بودند و بدون حاشیه، بدون خستگی و بدون توقع برای خودشان، به دانشگاه خدمت کردند. از ویژگی های ممتاز آقای دکتر پروازیان این بود که هیچگاه، چیزی را برای خودشان نمی خواستند. معاون دانشجویی شما، آقای دکتر مهندس مستوفی نژاد و پس از ایشان آقای دکتر (مهندس) منتظری و بعد دکتر صفوی (مکانیک) بودند. آقای طبائیان، معاون اداری و مالی شما در تمام طول دوره مدیریت شما بودند. آقای دکتر ابریشم چی و دکتر پارسافر، به ترتیب زمانی، معاون پژوهشی شما بودند که انصافا هر دو خوب کار کردند.

دکتر سقائیان نژاد: در دوره دکتر ابریشم چی، پژوهش به خوبی رشد کرد و در زمان آقای دکتر پارسافر، در زمینه کتاب و مجلات، دانشگاه گام های اساسی برداشت و هسته ایجاد شهرک علمی تحقیقاتی در آن دوره نهادینه شد. در آن زمان، ساختمان شهرک، در چهارباغ بالا بود و دانشگاه هم بعدها بخشی از زمین ها را به آن اختصاص داد. که البته تا حدودی به نیت حفظ زمین های دانشگاه این تصمیم گرفته شد.

مسئله ای که همه مدیران دانشگاه با آن سر و کار داشتند، حفاظت از تمامیت زمین های دانشگاه بود. خاطرم می آید که پس از موافقت با برپایی شهرک در داخل زمین های دانشگاه، تابلویی در شرق اراضی دانشگاه نصب شد که حدود ۶۳۰ هکتار از زمین های دانشگاه را برای شهرک قرار دادید. حالا شاید این موضوع علاوه بر ایجاد زمینه رشد برای شهرک، به منظور جلوگیری از تعرض به زمین های دانشگاه هم بود. به هر حال، در زمانش ما فعالیت های عمرانی وسیعی صورت گرفت. آن زمان همپای تمام کشور که در دوره سازندگی بود، در دانشگاه هم، ساختمان های زیادی تکمیل و احداث شد که اگر بخواهم نام ببرم، سازمان مرکزی با معماری بسیار زیبا یکی از آنها بود. سفت کاری آمفی تئاتر و سلف سرویس مرکزی انجام شد و استخر تکمیل شد و ساختمان بعضی دانشکده ها نیز به اتمام رسید. در کوی استادان منازل ردیف هایB.Aساخته شد، مجتمع کلاس ها و خوابگاه شماره یک خواهران و خلاصه ساختمان های زیادی احداث و تعمیر و یا تکمیل شد.

آن زمان همپای تمام کشور که در دوره سازندگی بود، در دانشگاه هم، ساختمان های زیادی تکمیل و احداث شد که اگر بخواهم نام ببرم، سازمان مرکزی با معماری بسیار زیبا یکی از آنها بود. سفت کاری آمفی تئاتر و سلف سرویس مرکزی انجام شد و استخر تکمیل شد و ساختمان بعضی دانشکده ها نیز به اتمام رسید. در کوی استادان منازل ردیف هایB.Aساخته شد، مجتمع کلاس ها و خوابگاه شماره یک خواهران و خلاصه ساختمان های زیادی احداث و تعمیر و یا تکمیل شد

**من معتقدم که یکی از رموز موفقیت مدیران، ثبات است که خوشبختانه در زمان شما اتفاق افتاد. چیزی که من به آن باور دارم و البته متأسفانه کم به آن التفات می شود، این است که در زمان شما، مدیرانی برای دوره بعدی ساخته شد. در زمان مدیریت بعد از شما، یعنی دوره آقای دکتر آهون منش، تمام معاونین دانشگاه از رؤسای دانشکده های شما بودند. وقتی که مدیریتی تداوم پیدا کند، مدیران ساخته می شوند و کار اجرایی را تجربه می کنند و این از ویژگی مدیریت شما بود. من افتخار نداشتم تمام دوران مدیریت شما در ایران باشم، چون بورس گرفتم و برای ادامه تحصیل، قریب به سه و نیم سال، یعنی حدود نیمی از دوران مدیریت ش ما را ایران نبودم. اگر بخواهیم درباره بورسها صحبت گذرایی داشته باشیم، باید بگویم که ما سه مقطع بورس داشتیم. یکی قبل از انقلاب از سال ۱۳۵۳ شروع شد و ۲۰۰ نفر را برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اعزام کردند که این ها هسته اصلی بورسیه های دانشگاه را تشکیل دادند و هنوز هم تعدادی از آنها در دانشگاه هستند و منشأ خدمات آموزشی و پژوهشی. فاز دوم از زمان بازگشایی دانشگاه ها تا اواخر مدیریت آقای دکتر ش اهادی بود که تعداد کمی برای بورس رفتند، بیشتر آقایان مربی که با فوق لیسانس از خارج از کشور بازگشته بودند و تحصیلات آنان نیمه تمام بود، از جمله شما که دانشگاه اصفهان بودید و بخش دیگر دستیارانی که هیئت علمی بودند. در زمان شما مرحله سوم بورس شروع شد و تعداد زیادی برای ادامه تحصیل رفتند، از جمله من و تعداد زیادی از دوستان که الان هم در دانشگاه مشغول کار هستند. آنچه اشاره شد، نگاهی اجمالی بود بر اتفاقاتی که در دوره مدیریت شما رخ داد. لطفا شمه ای از اقدامات اساله دوره خود در زمینه های آموزشی،پژوهشی، عمرانی و فعالیت های دانشجویی برای ما بفرمایید.

دکتر سقائیان نژاد: همان طور که قبلا گفتم، من در خرداد سال ۱۳۶۸ پس از اتمام دوره تحصیلات دکتری در امریکا به ایران و دانشگاه صنعتی اصفهان بازگشتم. در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۶۸ و حدود یک هفته مانده به مهر وشروع کار دانشگاه‌ها حکم را دریافت کردم و به جای آقای دکتر شاهدی مدیریت دانشگاه را عهده دار شدم. چند بحران را دانشگاه با آن روبرو بود. علت اینکه دکتر شاهدی کار را زمین گذاشتند، جاده‌ای بود که قرار بود از وسط دانشگاه عبور کند و دانشگاه را دو تکه می کرد. من هنوز کارم را شروع نکرده با گروهی از دانشکده عمران، مرحوم دکتر صالح پور و دکتر ابطحی و آقای دکتر ذوالانوار که رئیس دانشکده بودند، جلسه‌ای گذاشتم که ببینم چه کار می توانم برای این مسئله انجام دهم.

بیست و نهم شهریور همان سال در اتاق وزارت کشور جلسه ای در پیش داشتیم. در آن جلسه قرار بود آقای عبدالله نوری، وزیر کشور و آقای کرباسچی، استاندار اصفهان که بسیار پیگیر بودند این اتفاق بیفتد و وزیر راه، آقای زنجانی، مدیر برنامه و بودجه و آقای دکتر معین هم که وزیر علوم بودند، حضور داشتند. من چون تازه در جریان اوضاع قرار می گرفتم، هنوز برایم واضح نبود که جریان به چه شکلی است. رفتم محل را بازدید کردم که ببینم چه می شود، کرد و بعد به تهران بروم. ما را به آن جلسه در تهران دعوت کرده بودند که ما برویم و به ما فشار بیاورند که این کار باید انجام شود. در دفتر آقای نوری بودیم. آقای کرباسچی با اقتدار همیشگی برخورد کردند که باید این کار انجام بگیرد و البته ایشان سابقه دوستی هم با آقای عبدالله نوری داشتند. آقای دکتر معین نظر مرا پرسیدند. من گفتم این کار باید کمی عقب بیفتد و به ما فرصت دهند که من طرحی بیاورم. من تازه به این مسئولیت منصوب شده ام و می ترسم اقدامی صورت گیرد که بحران شروع شود و متأسفانه اکنون هم دانشگاه به همین علت ملتهب است. هم استادان و هم دانشجویان نگران هستند. بعد اشاره کردم که ۲۳۰۰ هکتار زمین به این دانشگاه اختصاص داده شده تا محیط آرامی برای رشد و توسعه علم و پژوهش فراهم شود. ما داریم با دست خودمان آن را از بین می بریم. ایشان به ما یک ماه فرصت دادند. برگشتیم و با رایزنی با دانشکده عمران، قرار شد که اینها بیایند و تونل بزنند؛ اما رقوم تونل را طوری ترسیم کنیم که به جای اینکه شمشیری وارد دانشگاه بشود، به صورت شمشیری از دانشگاه خارج شود و آنها متوجه نبودند. این کار در دانشکده مهندسی عمران طراحی شد.

**خب، با توجه به زمانی که فرمودید، آقای دکتر ابطحی آن موقع عضو هیئت علمی دانشکده عمران نبودند. در سال ۱۳۶۸ که شما اشاره فرمودید، مرحوم آقای مهندس صالح پور، آقای مهندس دیانت خواه و مرحوم آقای علامت ساز بودند که برای ترسیم با دوربین به آن منطقه می رفتند و…

دکتر سقائیان نژاد: دقیقا، اینها آمدند و طرح را به گونه ای ارائه کردند که رقوم به جای اینکه به سمت دانشگاه برگردد، از دانشگاه خارج شود و اتفاقی که می افتاد این بود که دیگر وسط دانشگاه بریده نمی شد. این ها آمدند و پای این را امضا کردند، بدون اینکه بدانند چه چیزی را امضا می کنند. چهار وزیر زیر این طرح را امضا کردند، بدون اینکه مسائل فنی آن را دقیقا بدانند و فقط ما در دانشگاه می دانستیم که چکار کردیم. اینها رفتند که کار را اجرایی کنند.

یک سال بعد من دیدم که یک بلدوزر دارد روی کوه کار می کند که ترانشه بگذارد. گفتم که شما اینجا چه کار می کنید؟ گفتند می خواهیم ترانشه بگذاریم. گفتم چهار وزیر پای طرح تونل را امضا کردند و شما اطلاع ندارید. بیایید برویم که نشانتان بدهم. آن زمان که طرح تونل را داده بودیم، حدود ۱۱۰ میلیون تومان هزینه داشت و حالا که یک سال تأخیر افتاده بود و اتفاق کشور با تورم سه چهار برابری مواجه شده بود، هزینه ها خیلی بیشتر شده بود و ما هم می دانستیم که به هیچ وجه زیر بار این هزینه ها نمی روند. من هم یک سال بود که جا افتاده بودم و می دانستم باید چکار کنم و این جور نبود که به راحتی مسئله را قبول کنم و خدای نکرده، بلایی سر دانشگاه بیاید و خلاصه محکم پای حرفمان ایستادم. خوشبختانه آقای شعرباف، معاونت عمرانی استانداری بودند و آشنا بودیم. باهم صحبت کردیم و البته آقای کرباسچی هم دیگر آن قدرت قبلی را نداشتند و در آن زمانی بود که قرار بود تغییراتی ایجاد شود. جلسه ای با حضور مرحوم آقای احمدی، امام جمعه خمینی شهر، آقای اژهای نماینده اصفهان و آقای سیف اللهی معاون عمرانی، تشکیل شد و صورت جلسه ای تدوین و ۱۶ نفر امضا کردند که این کمربند فعلی به جای آن طرح تصویب و دسترسی ما به زمین هایمان برایمان تسهیل شد و این جاده کمربندی، عملا حصاری برای دانشگاه شد. بلافاصله بعد از آن نرده گذاری دانشگاه که در زمان مدیریت آقای دکتر ابریشم چی آغاز شده بود، تکمیل شد. حتی روی پارکی که مابین خمینی شهر و دانشگاه بود هم توافق کردیم و نرده گذاری تا ابتدای زمین های س پاه در غرب، منظریه، ادامه یافت. در آن زمان بودجه این کار هم موجود نبود. آقای صادقی در ذوب آهن که نمی توانستند بدهی خود را به حساب شهرک واریز کند، به حساب دانشگاه واریز کردند و ما هم گفتیم که خب ما الان استفاده می کنیم و بعد به ش ما باز پرداخت می کنیم. به این ترتیب جاده ای که می توانست خطر آفرین باشد، از دانشگاه بیرون رفت، دسترسی های ما به زمین ها تقویت شد و نرده گذاری تکمیل شد.

مرحله بعدی، طرح جامع دانشگاه بود. در آن زمان آقای کرباسچی رفتند و نفر بعدی آمد و ما طرح جامع  دانشگاه را مطرح کردیم. چون یکی از معضلات دیگر این بود که مرتب به زمین های دانشگاه تجاوز می شد وباید طومار این قضیه بسته می شد. ما با سازمان مدیریت و برنامه ریزی و سازمان برنامه و بودجه صحبت کردیم و طرح جامع را در کمسیون ماده ۵ مطرح کردیم و کمیسیون طرح را تصویب کرد. به این معنا که کسی نمی تواند به این زمین ها تعرض کند وآنها را تغییر کاربری دهد که تا مدت ها این مصوبه به صورت تابلو در دانشگاه بود. این یکی از کارهای اساسی بود که در آن ایام انجام شد. بخش دیگری از معضلات ما، باقی مانده مهاجرین جنگی بودند که هنوز در دانشگاه ساکن بودند و این مسئله مشکلاتی ایجاد می کرد. از جمله دخالت هایی که به وجود می آمد، ورود و خروجشان به دانشگاه و نگرانی هایی که مطرح می شد. با مقامات استان صحبت کردیم که انتقال و جابه جایی آنها صورت گرفت. یک قسمت آنها به مدارس آموزش و پرورش و باغ ابریشم منتقل شدند و قسمتی دیگر به شاهین شهر رفتند و تقریبا دانشگاه برای کارهای علمی و پژوهشی کاملا آماده شد.

پس حدود و حصار دانشگاه انجام شد، مشکل جاده هم برطرف شد، طرح جامع هم که مصوب شد و مهاجرین که حضورشان مشکلاتی را به وجود می آورد، منتقل شدند و دانشگاه برای دنبال کردن کارهای علمی و پژوهشی آماده شد. اتفاق دیگری که در این راه به دانشگاه کمک کرد، پایان یافتن جنگ تحمیلی و آغاز دوران سازندگی و ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی بود که این خودش راه را برای انجام کارهای عمرانی هموار کرد.

در بحث طرح های عمرانی، دو پروژه عمرانی دیگر که شاید خودش را امروز نشان می دهد، یکی مسجد دانشگاه بود که مرکزی برای فعالیتهای فرهنگی دانشگاه شد که خداوند بانی آن را رحمت کند. فردی بود از قطر که با آقای خاتم زاده در داخل کشور کار این جا را انجام دادند و مرکز ارزشمند و مبارکی برای دانشگاه است. دیگر جاده ای است که پشت دانشگاه طراحی و احداث شده که آن موقع ما را متهم می کردند که شما نمی خواهید برای احداث جاده همکاری کنید؛ اما واقعیت این است که ما به دنبال دسترسی بیشتر برای دانشگاه بودیم. دانشگاه نمی تواند فقط یک در برای ورود و خروج داشته باشد. دانشگاه تهران ۸ در دارد. در بحران های احتمالی که به وجود می آید، ما دست کم باید برای شمال و جنوب و یا شرق و غرب دانشگاه، دسترسی هایی فراهم کنیم؛ ولی به واسطه نگرانی های موجود، این پروژه تعطیل شد. ما چراغ خاموش این پروژه را دنبال کردیم و بعد از آن چون نگران بودند که مشکلاتی ایجاد شود، این پروژه تعطیل شد تا الان که توسط مدیران بعدی دانشگاه تکمیل و از آن بهره برداری شده است. فعالیت های عمرانی که در آن زمان انجام شد را فهرست وار خدمتتان عرض می کنم: مدول آموزشی چهارباله معدن ، مدول تک باله مجتمع کلاسها ،ساختمان سازمان مرکزی دانشگاه ،پروژه دوباله دانشکده کشاورزی ،اتمام سفت کاری پروژه سلف سرویس مرکزی دانشگاه، پروژه منازل مسکونی استادان ساختمانهای A و B ،پروژه خوابگاه شماره ۱ و ۲ خواهران، پروژه مجتمع دبیرستان و مدرسه راهنمایی که نقش این مدارس در دانشگاه بسیار چشمگیر است، پروژه مجتمع ورزشی روبروی استخر تکمیل استخر پروژه سالن های ورزشی خواهران، ۸ سالن کنار استخر بود که بودجه آن را از استانداری تأمین کردیم، پروژه مجتمع فرهنگی و تفریحی نکا ،پروژه زه کشی مزرعه گاوداری لورک ،پروژه مرکز محاسبات ساختمان اصلی، شروع عملیات کتابخانه دانشگاه پروژه مخابرات که چون ارتباطی بین آقای طبائیان و آقای غرضی، وزیر پست و تلگراف و تلفن بود، تمام کابل کشی مخابرات را در آن زمان انجام دادیم. برای ۱۰۰۰ شماره ظرفیت و سوئیچ آماده کردند و سیستم مخابرات دانشگاه کلا عوض شد.

**آقای دکتر، پروژه مخابرات با بازگشت من از دوره بورس ادامه تحصیل مصادف بود. قبل از اینکه بروم، اگر می خواستیم یک شماره اصفهان بگیریم، باید ۳۱۱ه را می گرفتیم، چندین بار باید تلاش می کردیم تا این صفر آزاد شود. چون ما فقط چند تا خط از خمینی شهر داشتیم و برقراری ارتباطات تلفنی معضلی بود. حتی بعضی از شماره های داخلی هم اگر مثلا می خواستم که در کوی از خانه خودم با خانه شما صحبت کنم، باید با خط خمینی شهر انجام می گرفت. یک باره در آن زمان تحولی جدی انجام شد. هنگامی که این سوئیچها آمد، کار خیلی راحت تر شد. البته الان به خاطر اینکه مباحث مخابرات پیشرفت فوق العاده ای کرده، افراد مسائل آن سالها را اصلا نمی توانند تصور کنند. همین طور مسائل فعلی هم برای کسانی که دهه ۷۰ بوده اند، غیرقابل باور است. مثلا در سال های ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵ شاید یک یا دو نفر در دانشگاه موبایل داشتند و لذا این تغییردر سیستم مخابراتی را همه آن زمان به خوبی احساس می کردند

دکتر سقائیان نژاد: بله این از جمله مواردی بود که دانشگاه شدیدا به آن نیاز داشت و در جذب استاد بسیار تأثیرگذار بود.اتفاق دیگر، مسئله حمل و نقل دانشگاه بود. این مسئله برای دانشگاه خیلی مهم بود. من ۲۰ اتوبوس از آلمان خریدم، ما بنز داشتیم، اما خیلی قدیمی بود، من بنزهای به روز دستدوم به ارزش هرکدام ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان خریدم. آقای اسحاق پور تعداد ۲۲ اتوبوس خریدند که از آنها ۲۰ اتوبوس ظریف و ۲ اتوبوس از این آکاردئونی ها بود. به این ترتیب بسیاری از معضلات حمل و نقل حل شد. از دیگر موارد، چاپخانه دانشگاه و ماشین جدیدی بود که هنوز دارد سرویس می دهد که در آن زمان زمینه خرید این ماشین فراهم شد.

قبلا، جای کوچک استیجاری در تهران به عنوان دفتر نمایندگی دانشگاه داشتیم، در آن زمان به یاری خدا، توانستیم ساختمان سه طبقه ای خریداری کنیم، برای اسکان موقت کادر هیئت علمی که به منظور مأموریت به تهران می رفتند. در سال ۱۳۷۴، شروع به ساخت ساختمان آمفی تئاتر دانشگاه شد. بخش نامه شده بود که پروژه های نیمه تمام را تعطیل کنند و تلاش ما این بود که آن را بیش از ۵۰ درصد تکمیل کنیم تا انجام کار تعطیل نشود.

من ۲۰ اتوبوس از آلمان خریدم، ما بنز داشتیم، اما خیلی قدیمی بود، من بنزهای به روز دستدوم به ارزش هرکدام ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان خریدم. آقای اسحاق پور تعداد ۲۲ اتوبوس خریدند که از آنها ۲۰ اتوبوس ظریف و ۲ اتوبوس از این آکاردئونی ها بود. به این ترتیب بسیاری از معضلات حمل و نقل حل شد. از دیگر موارد، چاپخانه دانشگاه و ماشین جدیدی بود که هنوز دارد سرویس می دهد که در آن زمان زمینه خرید این ماشین فراهم شد

**اتفاق دیگری هم زمان شما می افتاد، اینکه شما موافقت ساخت یک ساختمان ۷هزار متری را می گرفتید و آن ساختمان در آخر به ۱۵ هزار متر می رسید. خاطرم می آید که حدود سال ۱۳۷۴ بود، یک بار مرا با ماشین سوار کردید و گفتید من معمولا ناراحت نمی شوم. اما دیشب تا حالا خوابم نبرده. چون سازمان مدیریت دست گذاشته و بودجه های ما را قطع کرده است.

دکتر سقائیان نژاد: بله، طراحی همین ساختمان اداری (مرکزی)، روی ۵ هزار متر بود که ما در انتها آن را به ۱۳هزار متر رساندیم. سلف دانشگاه روی ۳ هزار متر مربع بود که ما به ۷ هزار متر مربع رساندیم. به هر حال، دنبال این بودیم که گسترش ایجاد کنیم و بعد برویم و بودجه را بگیریم. دنبال این بودیم که تا جایی که امکان پذیر است، بودجه وارد دانشگاه بشود. آمفی تئاتر از پروژه های ملی بود، در حقیقت در کتابخانه مرکزی، یک آمفی تئاتر ۶۰۰ نفره دیده شده بود. بعد ما می خواستیم که علاوه بر آن، این آمفی تئاتر را هم داشته باشیم؛ اما بعد آمدند و آن آمفی تئاتر داخل کتابخانه را حذف کردند و به تدریج نقشه کتابخانه با توجه به کاربری آن هم به طور کلی، تغییراتی پیدا کرد. این ها تسهیلاتی است که باید در دانشگاه فراهم شود تا بتوانیم حرکت کنیم. یعنی سرویس دهی به دانشجو و دغدغه هایی که برای چاپ کتاب وجود داشت، زیرساخت ها و ساختمان های ما، شکر خدا یکی بعد از دیگری فراهم شد.

خب، اینها حواشی بود تا الان، به بحث های اصلی آموزشی و پژوهشی دانشگاه رسیدیم . نکته ای هست که ضرورت دارد مطرح کنم. کاری که گذشتگان ما انجام دادند و سنت حسنهای بود، تأمین کادر هیئت علمی مجرب برای دانشگاه صنعتی اصفهان بود. اشاره کردید که نزدیک به ۲۰۰ بورسیه، از سال ۵۳، به سراسر دانشگاههای معتبر دنیا اعزام شد. ما کار خوب را، هر کسی که انجام داده باشد، نباید فراموش کنیم. اگر انصاف را درباره دیگران رعایت کنیم انصاف را برای ما هم رعایت می کنند. انصافا در این قضیه زیربنای خوبی برای دانشگاه فراهم شد. قبل از انقلاب و در سال ۱۳۵۶ ما ۸۰۰ دانشجو گرفتیم و در دانشگاه صنعتی شریف در آن سال، دانشجوی کارشناسی پذیرش نشد. بلافاصله بعد از انقلاب، این دو دانشگاه، هر یک در جای خود، پذیرش دانشجو را شروع کردند و قرار شد که دانشگاه صنعتی شریف تعطیل نشود چون قاعدتا تمام بودجه ها به سمت صنعتی اصفهان می آمد. بعد از این تفکیک، تغییراتی در بودجه های ما هم پیش آمد. اما خوشبختانه به عنوان یک دانشگاهی که همواره محکی برای ارزیابی خودمان داشته باشیم، این دو دانشگاه، به عنوان دو خواهر، کار خودشان را دنبال کردند، با یک تفاوت که دانشجویان رده اول کنکور به سمت دانشگاه صنعتی شریف می رفتند و دانشجویان رده بعدی به سوی ما می آمدند. اما در کارشناسی ارشد، نتایج ما با آنها پهلو می زد و این نمایان گر انجام کار جدی در دانشگاه صنعتی اصفهان است که هنوز هم ادامه دارد.

بحث دیگری که من باید روی آن تأکید کنم و مهم هم هست، میزان وقت گذاری استادان در دانشگاه صنعتی اصفهان است. دانشگاه ما یکی از ۸ دانشگاه بزرگ ایران از بین ۳۰۰ تا ۸۰۰ دانشگاه بزرگ جهان شناخته شده و در بین دانشگاه های داخلی، دانشگاه صنعتی اصفهان پنجم یا ششم اعلام شده است. این اخبار اخیرا از سوی مؤسسه تایمز اعلام شد. دانشگاه هاروارد اول، استنفورد دوم بود و می آمدیم در رده ۲۰۰ تا و بعد دانشگاه ما بود و بعضا تا ۷۰۰ و ۸۰۰ می رفتند. که این نمایان گر کادر هیئت علمی اولیه و تداوم آن، سخت کوشی و اعتقاد به آموزش است. بعضا به ما می گفتند که ما سخت گیری هایی را در بحث آموزش داریم و داشتیم. یک قسمت از آن را قبول ندارم و به نظر من ادعایی غیر منطقی است. ما این جا یک کار آکادمیک را دنبال می کنیم. اگر ما در یک کشور، هم فاز باهم پیش نرویم، دانشجو ضرر می کند. یک زمانی معدلها پایین بود و بچه ها در بورس گرفتن مشکل داشتند. در خارج از کشور هم الان فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد با معدل ۱۸ راحت پذیرش می شوند و بورس می گیرد و دانشجوی ما با معدل ۱۴ و ۱۵ می ماند و حمایت مالی نمی شود. البته بعضی از دانشگاه های خوب دنیا می دانند که  می شویم و حق بچه ها پایمال می شود. بحث دیگر جذب در صنعت است. من چون خودم بیرون از دانشگاه بودم و فارغ التحصیلان دانشگاه های دولتی را دیدم و با آنها کار کردم و فارغ التحصیلان دانشگاه های دیگر که سطح علمی آنها پایین تر است را هم دیده ام، دانشگاه های آنها در روابط عمومی و جذب کار و جاانداختن خودشان موفق تر از ما عمل کرده اند.

**در قسمت چالش ها اگر شد بیشتر به این موضوع می پردازم. من اینها را به این علت می گویم که الان داریم چهل سال روند دانشگاه را بررسی می کنیم و فکر می کنم بد نیست که جایی به چالش ها بپردازیم. خوشبختانه ما در بعضی از رشته ها اول و بعضی رشته ها دوم و سوم و چهارم بوده ایم و همین طور می گشته است و دوره ها را که نگاه می کنیم، جایگاه فارغ التحصیلان به همین ترتیب بوده است. در قسمت پژوهشی، دو پژوهشکده توانمند در این جا به وجود آمد که در جبهه و جنگ کمک کردند.

دکتر سقائیان نژاد: ببینید آقای دکتر، یکی از معضلاتی که مرتب به ما می گفتند و ما را متهم می کردند، این بود که دانشگاه خود را تافته جدا بافته می داند و مشکلات جامعه را نمی خواهد حل کند. اما پژوهشکده تحقیقات زیردریا که طرح های السابحات را انجام داد، واقعا در بحث های زیردریایی و بویه اقیانوس شناسی و خیلی از تحقیقات زیر دریا که شکل گرفت، همکاری داشت و بچه ها تلاش کردند و آن زیردریایی ۱۱۰ تنی این جا ساخته شد. بماند که در بندرعباس اتفاقاتی برایش افتاد؛ ولی زیربناهای آن در همین جا انجام شد. بعد از آن طرح یک زیردریایی که در سطح ۱۰تنی ایجاد شد و الان از نظر تجهیزات نظامی و دریایی کمک بزرگی به نیروهای مسلح هستند. از طرف دیگر، فعالیت های پژوهشکده فناوری اطلاعات و ارتباطات بود. مرحوم شهید ستاری، برای دیدن رادارهای هاگ

چندین دفعه به این جا سفر کردند. در سال ۱۳۶۳ این فعالیت ها شروع شد و از ادامه آن در سال های بعد استفاده شد. خلاصه، کارهای تحقیقاتی ما در این زمینه ها به سمت و سویی رفت که رده های اول مملکت، دانشگاه صنعتی اصفهان را می شناختند و به نام مطرح می کردند. علاوه بر آن ۱۴۳ شهیدی که دانشگاه از کارکنان و دانشجویان تقدیم کرد، نشانگر این بود که دانشگاه با مشکلات جامعه بیگانه نیست.

یکی از معضلاتی که مرتب به ما می گفتند و ما را متهم می کردند، این بود که دانشگاه خود را تافته جدا بافته می داند و مشکلات جامعه را نمی خواهد حل کند. اما پژوهشکده تحقیقات زیردریا که طرح های السابحات را انجام داد، واقعا در بحث های زیردریایی و بویه اقیانوس شناسی و خیلی از تحقیقات زیر دریا که شکل گرفت، همکاری داشت

به هر صورت، در زمینه های علمی و پژوهشی، این مباحثی بود که دیده شد. خدمت دیگری که دانشگاه صنعتی اصفهان به کشور کرده نیروهایی است که دانشگاه پرورش داده و الان این نیروها در اقصی نقاط کشور، در مسندهای مهم مدیریتی و مدیریت علمی فعال هستند.البته تعداد زیادی از نیروهای ما در سطح دنیا و در مرزهای دانش فعال هستند و شاید از کشور همرفته اند که پارامترهای متعددی برای این قضیه هست، ما خودمان را زیاد گیر این قضیه نمی کنیم. ولی آنچه مسلم است، ما این خمیر مایه ای را کهبایستی آماده می کردیم، مهیا کردیم. امروز دانشگاه جوانی به سن چهل سالگی می رسد که با بعضی از دانشگاه هایی که بیش از صد سال از عمر آنها گذشته، پهلو می زند. این موضوع حاکی از خودجوشی، خودباوری، اتکا به نفس و س خت کوشی کادر هیئت علمی، دانشجویانی که این جا بوده اند و مجموعه مباحثی است که باعث شده در سن چهل سالگی به شکوفایی برسد. قطعا ما به دوره بلوغ خودمان رسیده ایم. باید از این به بعد حواسمان جمع باشد و حساب شده تر قدم برداریم. شهرک علمی تحقیقاتی هم، شاید یکی از میوه های پر برکت این دانشگاه باشد، بماند که در بحث اداری اختلاف پیدا کردیم، مخصوصا در زمینه سیاست گذاری و تعریف روندها که باید پیش برود. به اعتقاد من باز هم، تخصیص دادن زمین به شهرک نباید مهم باشد. ما ۲۳۰۰ هکتار زمین داریم که باید آموزش و پژوهش در بستر این زمین ها جلو برود. فرقی نمی کند، شهرک تحقیقاتی هم همین کار را انجام می دهد. منتهی به نظر می رسد، برای اینکه ما بتوانیم راه خودمان را به خوبی ادامه بدهیم و با توجه به اینکه موضوع اشتغال به سمت آموزش های عالی پیش می رود، باید برای دانش آموختگان کارآفرینی کرد و بازار کار فراهم آورد. مرکز رشد دانشگاه بسیار مهم است. اینکه چگونه حلقه اتصال ما به شهرک علمی تحقیقاتی تعریف بشود، آن حلقه اتصال را برای ما باید مرکز رشد ایجاد کند. بعضی از افراد می گویند که این مرکز رشد در داخل شهرک علمی تحقیقاتی باشد، من هیچ گونه حساسیتی ندارم. مرکز رشد، تمام زیربناهایی که در رشته های مختلف هست را تعریف می کند و آنها را به راهبرد و برنامه و پروژه های مختلف تبدیل می کند. و وقتی پروژه ها روشن شد، راه برای ما باز می شود که یا با شهرک علمی تحقیقاتی یا مستقلا با صنایع مختلف در کشور یا با خارج از کشور کار انجام شود. اگر طرح جامع پژوهش و اولویتهای پژوهش و پتانسیل های پژوهشی در دانشگاه برای ما مشخص شود، قاعدتا وصل اینها به صنعت یا مراکز علمی و تحقیقاتی مثل شهرک فراهم می شود. اگر قرار است در زیر بناهای پایان نامه ها و رساله ها کار شود، همین کار نوع پژوهش و هدف پژوهش را مشخص می کند. مرکز رشد یکی از ضروریاتی است که باید به آن توجه کنیم.

image_print

نوشته های مرتبط

بانک مقالات علمی و پژوهشی

فهیمه حمزه ای

عبور از ۹۹ با ۳۶۵ روزِ سخت اما پر برکت/ تلاش برای رفع محرومیت از ۱۹ لکه شهری در قم

najafzadeh

کارشناسی ارشد

فهیمه حمزه ای